کد مطلب:299731 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:224

خانه ی فاطمه


پیامبر (ص) برای خود در قسمت شرقی مسجد خانه ای بنا كرد و با فاطمه در آن خانه زندگی می كرد. وی خانه های دیگری ساخت و همسرانش را در آنها جای داد و برای علی (ع) خانه ای در جنب اتاقی كه عایشه در آن می زیست و بعدها پیامبر (ص) در آن دفن شد، ساخت. چون علی با فاطمه ازدواج كرد و عروس در خانه ای كه علی اجاره كرده بود آمد، باز به همین خانه بازگشت و با فاطمه در آن زیست تا آن كه وی از دنیا رفت. حسن و حسین و دیگر فرزندان علی از فاطمه در همین خانه به دنیا آمدند و صخره ای كه حسنین بر آن به دنیا آمده بودند، پس از الحاق این مسجد هنوز وجود داشت و تمام اهل بیت آن را می شناختند.

در كتاب وفاءالوفا باخبار دار المصطفی آمده است:

«یحیی از عیسی بن عبدالله از پدرش روایت كرده است كه گفت: خانه ی فاطمه در قسمت كجی بود كه میان قبر پیامبر و آن دریچه ای قرار داشت.» وی همچنین از عمر بن علی بن عمر بن علی بن حسین نقل كرده است كه خانه ی فاطمه در جای كجی كه محل خروج پیامبر (ص) بود، قرار داشت. و در آن اتاق روزنی به طرف اتاق عایشه به چشم می خورد. رسول خدا (ص) هر گاه به طرف آن در خروجی می رفت از آن روزن به فاطمه می نگریست و از احوال آنها مطلع می شد. عایشه در دل شب به طرف آن در خروجی رفت و چراغ روشن آنان را دید و سخنانی را كه میان آنان رد و بدل شده بود به زبان آورد. چون صبح فرا رسید فاطمه از پیامبر (ص) خواست كه آن روزن را مسدود كند و پیامبر نیز چنین كرد... و مؤید این كه خانه فاطمه در آن كجی بوده است روایتی است كه یحیی از مسلم از ابن ابومریم نقل كرده است كه گفت:

«عرض اتاق فاطمه تا ستونی كه پشت ستون رو به روی كجی جای داشت، بود و در آن در


مربعی كه در قبر است قرار داشت.»

سلیمان گوید: مسلم گفت:

«بهره ی خود را از گزاردن نماز به سوی آن خانه فراموش مكن كه این در خانه ای است كه علی از طریق آن به سوی فاطمه می رفت و من حسن بن زید را دیدم كه به طرف این در نماز می گزارد.» قول این راوی كه گفته است: علی در آن اتاق با فاطمه زفاف كرد، با آن چه پیش از این گذشت مبنی بر اینكه علی در خانه ای كه اجاره كرده بود با فاطمه زفاف كرد، مخالف است. از طرفی از ابن شبه روایت شده است كه گفت: «علی (ع) در مدینه دو خانه گرفته بود كه یكی از آنها به مسجد رسول خدا (ص) راه داشت و دیگری در بقیع بود.»

همچنین از رزین نقل شده است كه گفت:

«زمانی كه عمر بن عبدالعزیز از سوی ولید بن عبدالملك به عنوان عامل وی در مدینه و مكه تعیین شده بود ولید مالی برای او فرستاد و به او گفت: هر كه این خانه را به تو فروخت پولش را به وی بده و هر كه امتناع كرد خانه اش را خراب كن و مال را به او بده و اگر از گرفتن خودداری كرد، آن را به مصرف فقرا برسان.» در تعدادی از روایات آمده است زمانی كه ولید بن عبدالملك بر منبر رسول خدا (ص) خطبه می خواند، پرده از خانه فاطمه (س) به كناری رفت و حسن بن حسن را دیدند كه مشغول شانه كردن محاسنش بود. چون ولید از منبر فرود آمد دستور داد خانه ی فاطمه را خراب كنند زیرا وی از اینكه دیده بود حسن بن حسن به جای گوش فرادادن به خطبه ی او، به شانه كردن محاسنش پرداخته بسیار خشمگین شده بود. حسن بن حسن و همسرش فاطمه دختر حسین، كه به دست عمویش حسین (ع) به عقد حسن در آمده بود، از خانه بیرون نیامدند. ولید هم دستور داد خانه را بر سر آنان و فرزندانشان خراب كنند. آنها ستونهای خانه را از جای كندند و در همان حال به اهل خانه اعلام داشتند. اگر بیرون نیایید خانه را بر سرتان خراب می كنیم. پس حسن بن حسن و همسر و فرزندانش بیرون آمدند.

در روایت دیگری آمده است:

«ولید هر سال مردی را به مدینه می فرستاد تا اخبار آن شهر را به اطلاع وی برساند. یك بار به او گفت: با قضیه ای رو به رو شدم كه به خدا سوگند تو را بر آن قدرتی نیست. در مسجد پیامبر (ص) بودم، خانه ای را دیدم كه بر آن پرده ای افتاده بود، چون نماز گزارده شد پرده كنار رفت و صاحب آن خانه به همراه كسانش با نماز امام، نماز خواندند سپس پرده انداخته شد و غذا آوردند و خوردند. ناگهان او (صاحب خانه) آینه و سرمه گرفت. من از نام او پرسیدم گفتند


این شخص حسن بن حسن است. گفت: وای بر تو این چه می كند؟ این خانه ی او و خانه مادر اوست. پس چاره چیست؟ (فضای) مسجد را وسعت بده و این خانه را از او بخر. ولید طی نامه ای عمر بن عبدالعزیز را مأمور این كار كرد، اما ساكنان خانه از فروش آن امتناع ورزیدند. حسن گفت: به خدا سوگند ما هرگز مبلغی برای این كار نخواهیم گرفت. عمر هفتصد یا هشتصد دینار به آنان داد، و ماجرا را به آگاهی ولید رساند. ولید به عمر دستور داد كه خانه را خراب كرده آن را به مسجد اضافه كند و مبلغ مورد نظر را در بیت المال نگه دارد. عمر نیز چنین كرد فاطمه دختر حسین بن علی نیز از آن خانه به جای دیگری برده شد.»